و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم بودم و یک حس عفیف
من خودم بودم و یک شوق لطیف
من خودم بودم و دستی که صداقت می کاشت
گرچه در حسرت گندم پوسید
من خودم بودم و آن پنجره ای
که به سرسبزترین نقطه بودن وا بود
و خدا میداند بی کسی از ته دلبستگی ام پیدا بود
من نه عاشق بودم
و نه آلوده ی افکار پلید
من به دنبال نگاهی بودم
که مرا از پس دیوانگی ام می فهمید ...
آرزویم این بود
دور اما چه قشنگ،
بروم تا دم دروازه ی نور
غرق در پاکی و شفافی صبح ...
به
خودم می گفتم
تا لب پنجره ها راهی نیست ...
من
چه خوش بین بودم
همه اش رویا بود
و خدا میداند،
سادگی
از ته دلبستگی ام پیدا بود ...
جبران خلیل جبران
و در بهترین ما آنقدر بدی هست
که هیچ یک از ما را شایسته نیست
که از دیگران عیب جویی کنیم ...
شکسپیر
آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته ای، از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنمنیچه/.
چه خوب است که دروغ های مان، شکل ما را دگرگون نمی کند، چون در آن صورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
و چه خوب و دلپذیر است که گناهانمان پیدا نیستند وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را بشوییم ...
فدریکو گارسیا لورکا
عشق
راحت دلهاست
همچون
آفتاب درخشانی
که
از پس باران رخ می نماید
و
شهوت همه تشویش و آشوب است
همچون
طوفانی که از پی آفتاب نمایان می شود
بهارِ
خوش روىِ عشق، مدام تازه و باطراوت است
اما
زمستان عبوسِ شهوت
با
شتاب از راه مى رسد
در
حالى که تابستان هنوز به نیمه نرسیده است
عشق
هیچگاه با سیرى و بیزارى و اشباع همراه نیست
در
جایى که شهوت از حرص و آز و شکمبارگى جان مى سپارد
عشق
تمام درستى و راستى است
و
شهوت جز مشتى دروغ و افسانه هیچ نیست.
ویلیام
شکسپیر
"Love and Lust"
Love comforeth like sunshine after rain
But Lust's effect is tempest after sun
Love's gentle spring doth always fresh remain
Lust's winter comes ere summer half be done
Love surfeits not, Lust like a glutton dies
Love is all truth, Lust full of forged lies.
William Shakespeare, Venus and Adonis
سعدیا
عشق نیامیزد و شهوت باهم
پیش
تسبیح ملایک نرود دیو رجیم
سعدی
شعر
از ویلیام شکسپیر
ترجمه
و توضیح حسین الهی قمشه ای
در خاموشی شب
بلبل
بانگ برداشت و آواز شبانه اش به عرش خداوند رسید
خدا
نغمه بلبل را شنید و به پاداش آن
در
قفسی زرینش کرد و به او روح نام داد
از
آن پس
مرغ
روح در قفس تن زندانی است
ولی
همچنان گاه و بیگاه نوای دلپذیرش را سر میدهد
گوته
زندگی از سه جزء تشکیل شده است:آنچه بوده ، آنچه هست و آنچه خواهد بود. بیائید تا از گذشته برای حال استفاده کنیم و در حال چنان زندگی کنیم که زندگی آینده بهتر باشد. شکل دادن به زندگی وظیفه خودمان است به صورتی که آنرا بسازیم ، این بازسازی مایه زیبایی و یا مایه شرمساری ما می شود/ ویر
ساده ترین کار جهان این است که خود باشی
و سخت ترین کار جهان این است
کسی باشی که دیگران می خواهند
دیل کارنگی