شرط لازم برای روابط سالم اجتماع است: بودن در جمع دوستان و آشنایان و همکاران، شرکت همۀ خانواده در گروههای اجتماعی و یا گروههایی با علائق و هدفهای مشترک که هر یک از اعضای خانواده شخصا در آن عضو باشد. اگر زندگی شما بر پایۀ " فقط و فقط یکی " استوار است، منتظر " هیچکس و تنهایی " باشید. بت پرستی چیزی نیست جز این سراب واهی که اگر ما کسی را به اندازۀ کافی ستایش کنیم، او ما را تا ابد دوست خواهد داشت. واقعیت این است که مردم غالبا ما را مایوس می کنند، بخصوص وقتی ترجیح می دهند به جای بت بودن ، آدمی واقعی باشند.
ماندن در وضعیت آخر / امی ب. هریس ، تامس ای. هریس
- دو خواهش دارم: اول اینکه ,دارویی به من بدهید تا بتوانم بیدار بمانم و از هر لحظه باقی مانده زندگی ام لذت ببرم. من خیلی خسته ام اما نمی خواهم بخوابم. کارهای زیادی دارم کارهایی که همیشه در روزهایی که فکر میکردم زندگی تا ابد ادامه دارد به آینده موکول کرده ام. کارهایی که وقتی به این فکر افتادم که زندگی ارزش زیستن ندارد, علاقه را به آنها از دست دادم ...
- و خواهش دوم؟
- می خواهم اینجا را ترک کنم تا خارج از اینجابمیرم. میخواهم قلعه لیوبلینا را ببینم. همیشه همان جا بوده و من هیچوقت کنجکاو نبوده ام که بروم و از نزدیک ببینمش. میخواهم با زنی که در زمستان شاه بلوط و در تابستان گل می فروشد, صحبت کنم.بار ها از کنار هم رد شده ایم, و هیچ وقت از او نپرسیده ام حالش چطور است.و میخواهم بدون بالاپوش بیرون بروم و در برف قدم بزنم میخواهم بفهمم سرمای بیش از حد یعنی چه؟!! من همیشه گرم میپوشیدم, همیشه از سرما خوردگی می ترسیدم.
خلاصه دکتر،می خواهم قطرات باران را روی صورتم احساس کنم, ...
ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد/ پائلو کوئیلو
نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا که یکی از معروفترین قضایا است و حتی یک سند تاریخ هم به آن گواهی نمی دهد، قصه لیلا، مادر حضرت علی اکبر است. البته ایشان مادری به نام لیلا داشته اند ولی یک مورخ نگفته که لیلا در کربلا بوده است. اما ببینید که چقدر ما روضه لیلا و علی اکبر داریم، روضه آمدن لیلا به بالین علی اکبر ... چه شعرها که سروده نشده! از جمله این شعر که می گوید:
خیز ای بابا از این صحرا رویم |
|
نک به سوی خیمه لیلا رویم |
نمونه دیگری که در همین باره خیلی عجیب بود و در همین تهران، در منزل یکی از علمای بزرگ این شهر در چند سال پیش از یکی از اهل منبر که روضه لیلا را می خواند شنیدم و من در آنجا چیزی شنیدم که به عمرم نشنیده بودم. گفت وقتی که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد، بعد نذر کرد که اگر خدا، علی اکبر را سالم به او برگرداند و در کربلا کشته نشود از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. یعنی نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!!! این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز:
نذر علیه لئن عادوا و ان رجعوا |
|
لازرعن طریق تفت ریحانا |
من نذر کردم که اگر اینها برگردند راه تفت را ریحان بکارم. این شعر عربی بیشتر برای من اسباب تعجب شد که این شعر از کجا پیدا شد؛ بعد به دنبال آن رفتم و دیدم این تفتی که در این شعر آمده کربلا نیست. بلکه این تفت سرزمین مربوط به داستان لیلی و مجنون معروف است که لیلی در آن سرزمین سکونت می کرده و این شعر مال مجنون عامری است برای لیلی و آن روضهخوان این شعر را برای لیلای مادر علی اکبر و کربلا می خواند. تصور کنید اگر یک مسیحی یا یک یهودی یا یک آدم لامذهب آنجا باشد و این قضایا را بشنود آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها چه مزخرفاتی دارد؟ آنها نمی فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است بلکه میگویند زن های اینها چقدر بی شعور بوده اند که نذر می کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند. این حرفها یعنی چه؟!
حماسه حسینی/استاد مطهری
در حادثه کربلا یک قسمت از تحریفاتی که صورت گرفته معلول حس اسطوره سازی است. اروپاییها میگویند در تاریخ مشرق زمین مبالغهها و اغراقها زیاد است و راست هم میگویند. مثلا آقای دربندی در اسرار الشهاده نوشته است عدد لشکریان عمر سعد، یک میلیون و ششصد هزار نفر و همه اهل کوفه بودند!
مگر کوفه چقدر بزرگ بود؟ کوفه یک شهر تازه سازی بود، هنوز سی و پنج سال بیشتر از عمر آن نگذشته بود ...
در آن زمان معلوم نیست همه جمعیت کوفه آیا به هفتاد هزار نفر، هشتاد هزار نفر، صد هزار نفر میرسیده یا نه. یک میلیون و ششصد هزار نفر سپاهی در آن روز جمع بشود و حسین بن علی هم سیصد هزار نفر آنها را بکشد، چنین مسئله ای با عقل سازگار نیست. از طریق حس اسطورهسازی، تحریف زیادی صورت گرفته است. ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازها قرار بدهیم. آیا صحیح است در تاریخ و حادثه عاشورا، حادثهای که ما دستور داریم هر سال آن را به صورت یک مکتب، زنده بداریم این همه افسانه وارد شود؟!
حماسه حسینی/استاد مطهری
می گویند امام حسین در روز عاشورا سیصد هزار نفر را با دست خودش کشت! با بمبی که در هیروشیما انداختند تازه شصت هزار نفر کشته شدند و من حساب کردم که اگر فرض کنیم که شمشیر مرتب بیاید و در هر ثانیه یک نفر کشته شود، کشتن سیصد هزار نفر، هشتاد و سه ساعت و بیست دقیقه وقت می خواهد. بعد دیدند این تعداد کشته با طول روز جور در نمی آید، گفتند روز عاشورا هم هفتاد ساعت بوده است!
حماسه حسینی/استاد مطهری
کودکی شش ساله مادرش را بر روی تخت بیمارستان دید و صدای دکتر را شنید که می گفت او تا چند وقت دیگر، بیشتر زنده نمی ماند ...
کودک از دکتر سوال کرد: چند وقت دیگر ؟
دکتر گفت: پاییز ...
کودک گفت: پاییز یعنی چه ؟!
دکتر گفت: پاییز یعنی وقتی که برگهای درختان می ریزد ...
کودک به خانه رفت و نخ و سوزن برداشت، رفت تا تمام برگ های شهر را به درختان بدوزد ...