در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

این آدمها را هرگز فراموش نکن

مردم می‌گویند اگر خوش‌شانس باشی بهتر است اما من ترجیح می‌دهم که هوشیار باشم، چراکه وقتی شانس به سراغم بیاید از دستش نخواهم داد.

***

سه گروه را هرگز فراموش نکن !
آن‌هایی که تو را در شرایط دشوار کمک کردند

آن‌هایی که تو را در شرایط دشوار رها کردند

آن‌هایی که تو را در شرایط دشوار قرار دادند!


ارنست همینگوی

اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید ، چه پیشنهادی می دادید؟!

  ژاپنی ها عاشق ماهی تازه هستند. اما آبهای اطراف ژاپن سال هاست که ماهی تازه ندارد. بنابر این برای غذا رساندن به جمعیت ژاپن قایق های ماهی گیری، بزرگتر شدند و مسافت های دورتری را پیمودند. ماهی گیران هر چه مسافت طولانی تری را طی می کردند به همان میزان برای بازگشت زمان بیشتری لازم بود .اگر بازگشت بیش از چند روز طول می کشید ماهی ها، دیگر تازه نبودند وژاپنی ها مزه این ماهی را نمی پسندیدند . برای حل این مسئله ، شرکتهای ماهی گیری فریزرهایی در قایق هایشان تعبیه کردند. آنها ماهی ها را گرفته وروی دریا منجمد می کردند. فریزرها این امکان را برای قایقها و ماهی گیران ایجاد کردند که دورتر بروند و مدت زمان طولانی تری را روی آب بمانند. اما ژاپنی ها مزه ماهی تازه و منجمد را متوجه می شدند و مزه ماهی یخ زده را دوست نداشتند. بنابر این شرکتهای ماهیگیری مخزنهایی را در قایقها کارگذاشتند و ماهی را در مخازن آب نگهداری می کردند .ماهی ها پس از کمی تقلا آرام می شدند و حرکت نمی کردند. آنها خسته و بی رمق ، اما زنده بودند.  متاسفانه ژاپنی ها مزه ماهی تازه را نسبت به ماهی بی حال و تنبل ترجیح می دادند. زیرا ماهیها روزها حرکت نکرده و مزه ماهی تازه را از دست داده بودند. پس شرکتهای ماهیگیری باید این مسئله را بگونه ای حل می کردند.
آنها چطور می توانستند ماهی تازه بگیرند؟
اگر شما مشاور صنایع ماهیگیری بودید ، چه پیشنهادی می دادید؟
رون هوبارد در اوایل سالهای ۱۹۵۰دریافت:
" بشر تنها در مواجهه با محیط چالش انگیز به صورت غریبی پیشرفت می کند "
برای نگه داشتن ماهی تازه شرکتهای ماهیگیری ژاپن هنوز هم از مخازن نگهداری ماهی در قایقها استفاده می کنند اما حالا آنها یک کوسه کوچک به داخل هر مخزن می اندازند. کوسه چندتائی از ماهی ها را می خورد اما بیشتر ماهیها با وضعیتی بسیار سرزنده به مقصد می رسند، زیرا برای فرار از کوسه تلاش میکنند ... گاهی وقتها کوسه ها برای پیشرفت و توسعه لازمند . ‌
مدرسه زندگی
lifeschool@

پزشکان قبول نمی‌کردند، اما او با حمله به آنها بوسیلۀ چوب زیر بغلش، اصرار کرد که همسرش زنده است!

 پوتین در روزنامه‌ Russian Pioneer، نوشته است، پدرش که در زمان جنگ جهانی دوم، عضو یک گروه کوچک خرابکاری بوده است توانست با پنهان شدن در یک مرداب به مدت چند ساعت، از چنگ نیروهای آلمانی، بگریزد. او در این مدت، خود را در مرداب غوطه‌ور کرده بود و تنها با یک نی نفس می‌کشید. وی در جریان فرار،از ناحیه پا، به خاطر ترکش‌های نارنجک‌، زخمی شد و در باقی عمر، همیشه درگیر آسیب ناشی از این جراحت بود.

در زمانی که پدر پوتین، در بیمارستان بستری بود، برادر بزرگ پوتین به نام ویکتور به دنیا آمد. برای همین، او جیره غذایی خود را مخفیانه به پسرش می‌رساند تا اینکه بعد از بدحال شدن و غش کردن پدر پوتین، مسئولان بیمارستان متوجه موضوع شدند و بنا به دستور مقامات، این فرزند را از خانواده جدا کردند و به پرورشگاه فرستادند که البته در پرورشگاه، این کودک به خاطر ابتلا به بیماری دیفتری درگذشت.

در این حین، مادر پوتین هم بیمار شد، او آنقدر بدحال شد که پزشکان تصور کردند که مرده است و می‌خواستند پیکر او را همراه سایر درگذشتگان، به خاک بسپارند اما از قضا، پدر پوتین، که در همین زمان از بیمارستان مرخص شده و در راه بازگشت به خانه بود،در بین  توده اجسادی که برای تدفین می‌بردند، همسرش را مشاهده کرد و با تحیر، دریافت که او زنده است؛ پزشکان قبول نمی‌کردند، اما او با چوب زیر بغلش به آنها حمله  و اصرار کرد که همسرش زنده است!

وی همسرش را به آپارتمان خودشان برده و تا زمانی که سلامتی اش را به دست بیاورد از او مراقبت می کند. درست هشت سال بعد در سال ۱۹۵۲ پسر آنها، ولادیمیر پوتین متولد می شود.

به آب نگاه نکن!

 اگر با ذره‌بین به آبی که می‌نوشیم خیره شوی، خواهی دید که آب پر از کِرم‌های ریزی است که با چشم غیر مسلح دیده نمی‌شوند؛ آن وقت کرم‌ها را می‌بینی و آب را نمی‌نوشی؛ و چون آب را ننوشیدی، از تشنگی خواهی مُرد. این ذره‌بین را بشکن ارباب، تا کِرم‌ها فوراً غیب شوند و تو بتوانی آب بنوشی و درونت خنک شود.


زوربای یونانی/کازانتزاکیس

هشدار: کشتار آلودگی هوا در تهران، معادل سقوط یک ایرباس ۵۰۰ نفره در هر هفته است!

... در سال ۸۴ بیش از ده هزار نفر جان دادند و در سال ۹۵ این عدد به دو برابر رسید. ما امروز در تهرانی زندگی می کنیم که هفته ای ۵۰۰ نفر به خاطر آلودگی هوا کشته می‌شوند. در حقیقت گویا هفتگی یک ایرباس غول پیکر در شهرمان سقوط می‌کند و عین خیالمان نیست ...

مجید فراهانی / جلسه  شورای شهر تهران

زن یا مرد،کدامیک؟!

...  وقتی زنی را می‌ستایند می‌گویند: "زن نیست، صد مرد است. مثل مردها عمل می‌کند." واکنش زنان در قبال چنین حرف‌هایی هم عمدتاً نشان از رضایت دارد. اما چرا دیده نشده که در ستایش مردی گفته شود: "زنانه است، شبیه زنان است، زن‌وار است." از این قبیل تعبیرات به‌کار بُردن برای مردها ناسزا و توهین و تحقیر قلمداد می‌شود، اما عکس آن برای زن‌ها تشویق و تحسین است. این فرهنگ نهادینه شده نشان از چه دارد؟ خیلی ساده: فضیلت و رجحان مردانگی بر زنانگی، مردبودگی بر زن‌بودگی. زنان می‌توانند به راحتی، بین خودشان یا دیگران، بگویند: کاش مرد بودم؛ اما تا به‌حال شنیده‌اید که مردی فاش و بی‌پروا بگوید: کاش زن می‌بودم! به‌نظر می‌رسد چرایی این امر چندان پیچیده نباشد، در فرهنگ و باور ما، تصلّب، خشونت، اثرگذاری، قاطعیت، نفوذناپذیری، سرسخت بودن و امثال این اوصاف و خصائص همواره ستوده شده است. چه فرهنگ و ادبیات جا افتاده‌ای است وقتی به مردی گریان می‌گویند: "مرد که گریه نمی‌کند." یعنی گریستن، نرم بودن، احساسی بودن، امری زنانه است و نتیجتاً فرودین و نازل است و مرد را احتراز از آن لازم.

به‌گمان من، زن‌بودگی فضیلتی است که آراسته‌شدن به‌ آن فرد را هر چه بیشتر فرهیخته و هر چه بیشتر معنوی می‌کند. در زن‌بودگی آنچه ستایش می‌شود پذیرندگی، گشودگی، نرم‌دلی، حس مراقبت و مادری و شفقت، احساسات زنده و پر شور، عواطف فروزنده و گیرا است. مادر شدن، موهبتی است که تنها زنان امکان تجربه‌ی آن را می‌یابند. مادر شدن امکان بی‌نظیر دیگرخواهی و ایثار را پیشاروی زن قرار می‌دهد. امکانی که هرگز برای یک مرد- در این حد و اندازه- فراهم نمی‌شود. مادر شدن این امکان را می‌دهد که فرد تماماً هستی خود را منعطف به هستی دیگری کند. گر چه غالباً مادران این توانایی را تنها محدود به فرزند خود می‌کنند، اما دستِ‌کم تجربه‌ی این حسّ بی‌نظیر می‌تواند مقدمه‌ای باشد بر استکمال معنوی و گسترده شدن هر چه بیشتر این نیرو. بودا با عطف نظر به این الگو می‌گوید: «همه‌ی جهان را دوست داشته باش. آنچنان‌که یک مادر تنها فرزندش را دوست دارد" ...

صدیق قطبی