نسبیت انیشتین را وقتی فهمیدم که چهلسالگی را رد کردم و مزۀ پنجاهسالگی
را هم چشیدم. زمان تا پیش از چهلسالگی، پشت پردۀ آهستگی میایستد و اندکاندک عمر
تو را میدزدد. چهل را که رد میکنی، بیشرمانه از پرده بیرون میآید و بر گردهات
تازیانۀ شتاب میزند. زمان تا پیش از چهلسالگی، نجیب است؛ مهربان است؛ عاشقنواز
است؛ سایهاش تا افقهای دور گسترده است؛ وعدههای شیرین میدهد؛ شتاب ندارد؛
گهوارۀ رؤیاها است و لنگرگاه آرزوها؛ بهارش روحبخش است و پاییزش دلانگیز. جام
چهلم را که سر میکشی، هشیار میشوی! این جام، مست نمیکند؛ مستی را میپراند. پیش
از چهل، تو هستی و تو و جهانی بزرگ که آغوشش را به روی تو گشوده است. پس از آن، تو
هستی و هزار پایبست آهنین که نمیگذارند قدم از قدم برداری. باید بنشینی و از
سرعت عقربههای ساعت، تعجب کنی. هیچ کس بیشتر از چهل سال عمر نمیکند، مگر آن کس
که در چهل سال نخست، فریب زمان را نخورده باشد.
انیشتینی ها ایول زمان همیشه وجود داره ما نمیتونیم سرعت اجسام پرشتابو ببینیم