به نظرم یکی از نشانه های خامی و ناپختگی، که معمولاً ملازم با جوانی و کمیِ تجربه است، این است که فرد در لحظات شادمانی زندگی یا لحظات اندوهناک زندگیاش غوطهور و مقهور میشود، یعنی وقتی که واقعهی شادمانانهای برای او دست میدهد یا اندوهی دامنگیر او میشود، فرد چندان مستغرق و مقهور آن لحظه میشود که هیچ افق دورتری را نمیبیند و کاملاً خودش را به سیطره و غلبهی آن احساس میسپارد و به گمانم یکی از نشانههای پختگی و بلوغ شخصیت که با تجربهی زندگی همراه است و عمدتاً در سنین میانسالی رفته رفته به سراغ فرد میآید و جزو حکمتهایی است که فرد در زندگی میآموزد، این است که وقتی که شادمانی مفرطی به او رو میکند، بیدرنگ اندیشناک اندوه فراق میشود. این نکتهای است که مولانا به ما میآموزد. و به ما میگوید که هر وقت که از چیزی شاد شدی، بیدرنگ به این فکر کن که دیر یا زود به اندوه فراق دچار خواهی شد. و برعکس، وقتی که دشوارترین [و] سوگناکترین مصائب به تو روی میآورند، همیشه در افقْ روزنهی امید و گشایشی را ببین.
یعنی فرد پخته و آزموده رفته رفته میآموزد که در عین حال که تجربههای خوش و اندوهناک زندگی را میمزد و میآزماید، سرش را از آب بیاورد بیرون و به جای آنکه مقهور آن لحظه بشود، به اصطلاح "ابُ الوقت" بشود و افق دورتری را بتواند ببیند. فرد حکیم به نظر من کسی است که در دلِ شادمانی، اندوه را میبیند و در دلِ اندوه، شادمانی و گشایش را ملاحظه و تجربه میکند.
✍️ دکترآرش نراقی
آیا در دوران دانشجویی، پنیرتان را از یخچال مشترک خوابگاه کش رفته اند؟ راستش
را بگویید آن سال ها با دیدن شیشه مربای هویج متعلق به یکی از دانشجویان،
بی آن که به او بگویید، کمی از آن را نخورده اید؟!
نه شما "دزد"
بودید و نه آن دانشجو یا دانشجویانی که پنیرتان را یواشکی برداشته بودند.
اگر به جای پنیر یا مربا، داخل یخچال "پول" دیده بودید، آن را بر نمی
داشتید و آن دانشجویان هم همین طور.
این، موضوعِ آزمایش دکتر دن
آریلی است که در زمینه اقتصاد رفتاری پژوهش می کند. او در تعدادی از یخچال
های خوابگاه دانشجویی دانشگاه MIT آمریکا 6 بسته کوکاکولا قرار داد. همه
نوشابه ها ظرف 72 ساعت توسط دانشجویان برداشته شدند. آریلی در ادامه به جای
نوشابه، پول در یخچال ها گذاشت. همان دانشجویانی که نوشابه ها را برداشته و
خورده بودند، به پول ها دست نزدند و سرانجام خود دکتر آریلی، پول ها را
جمع کرد...
علت این است: انسان ها نسبت به "پول" حساسیت بیشتری دارند و اگر درستکار باشند، هرگز به "پول" دیگران تعدی نمی کنند اما این حساسیت در قبال اشیاء دیگری که آنها نیز ارزش پولی دارند، کمتر می شود؛ شاید اسم این پدیده را بتوان "دزدی ملایم" گذاشت...
اما به
عنوان یک انسان درستکار، حواس تان به این باشد که ممکن است در قبال اموال
غیر پولی دیگران، حساسیت کمتری داشته باشید و ناخودآگاه به حقوق آنها تعدی
کنید.
مثلاً وقتی حواس رئیس تان نیست، ممکن نیست یواشکی از جیب اش
10 هزار تومان بردارید (اصلاً در شأن شما نیست و حتی فکر کردن به آن هم
توهین آمیز است) اما بارها و بارها از تلفن اداره برای کار شخصی تان
استفاده کرده اید در حالی که تلفن همراه تان روی میزتان قرار داشت. در واقع
با این کار، از جیب مدیرتان حتی بیش از 10 هزار تومان نیز برای تلفن های
شخصی تان برداشت کرده اید اما غیر مستقیم.
شما ممکن نیست از حسابداری شرکت تان 5 هزار تومان پول بردارید ولی به راحتی یک دسته کاغذ را به خانه می برید.
مثال
های دیگر: کارگری که پولی را مستقیم نمی دزدد ولی کم کاری می کند، مسافری
که از پتوی مسافرتی که در پرواز به او داده اند خوشش آمده و آن را درون
کیفش می گذارد، یک مشتری که کتی را می خرد و از آن خوشش نمی آید و آن را
بدون کندن اتیکت به فروشنده بر می گرداند ولی نمی گوید که وقتی کت دستش
بوده، گوشه ای از آن به لبه میز گرفته و نخ کش شده است، ناشری که کتاب
دیگری را بدون اجازه اش چاپ می کند و ...
یادمان
باشد که هر آنچه ارزش مالی دارد، درست مانند خود پول است و همان طور که در
قبال پول و دزدی آن، حساس هستیم درباره دیگر چیزهایی که ارزش پولی دارند
نیز حساس باشیم.