منشأ
و معنای بسیاری از رفتارهای فردی، اجتماعی و حتی معرفتی ما، هیجانخواهی
است. در دانش روانشناسی، از هیجان (Emotion) بسیار سخن میگویند؛ اما
عامل هیجانطلبی انسانها را در سیاست، شغل، اندیشه، دینداری و مانند آنها
نیز باید دید. هر کسی هیجانی در درون خویش دارد و این نیروی قوی را از
راهی آزاد میکند. یکی با خواندن رمان و دیدن فیلم و رفتن به سیرک و سینما
یا سالنهای ورزشی، و دیگری از راه جستن از روی آتش یا پیوستن به داعش. در
تحلیل رفتار انسانها هرگز نباید غریزۀ هیجانخواهی آنان را نادیده گرفت.
بسیاری
از نزاعهای فکری نیز خاستگاهی جز این ندارد. برخی از انسانها هیجانهای
خود را به میدان اندیشه میآورند و سلسلهای از مباحثات علمی را
برمیانگیزند که سودی در آنها نیست مگر آزادسازی هیجانها. حتی منازعات مهم
و مفید فکری نیز از این عامل تأثیرپذیرند. گرمی بازار برخی سیاستها نیز
بیشترین وام را به هیجانخواهی جوانان و مردم دارد. روزی که هیجانها به
غلیان آید، صدایی که شنیده نمیشود، صدای عقلانیت و آرامشطلبی است. برخی
از سخنرانان و معرکهگیران حرفهای، از هیجانهای فروخفتۀ جوانان سودها
میبرند. آنان با تقابلسازیهای هیجانآور و گفتارهای تیز و به صدا
درآوردن طبل جنگ و مصاف، غریزۀ هیجانخواهی مخاطبشان را گروگان میگیرند و
سپس آنان را میبرند آنجا که میخواهند.
نمونۀ
دیگر، پارهای از منازعات شورمند و غیورانه در میان دینداران است. مثلا در
میان عالمان دینی، از دیرباز نزاعی سخت در میان طرفداران فلسفۀ یونانی و
مخالفان آن بوده است. اینکه گروهی از عالمان دینی، فلسفه را بپسندند و برای
آن وقت و انرژی بگذارند و گروهی نپسندند و از آن روی گردانند، طبیعی است و
تحلیل آن بر عهدۀ روانشناسی هیجان نیست؛ اما بخشی مهم از دامنۀ نزاعها و
غیرتورزیها، آب از همین چشمه میخورد. اگر کسی فلسفۀ یونانی-اسلامی را
بپذیرد، نهایتا در چند مسئلۀ دینی، با مخالفان سرسخت همان فلسفه، اختلاف
پیدا میکند که مهمترین آنها درک و فهم برخی اسماء و صفات خدا است. این
مقدار اختلاف، ببشتر از اختلافاتی نیست که مخالفان فلسفه در میان خودشان
دربارۀ اسماء و صفات خدا دارند یا موافقان فلسفه با یکدیگر. آیا روزه و
نماز فیلسوف با روزه و نماز فلسفهستیز، در ماهیت معنوی و احکام فرعی،
تفاوت میکند؟ آیا فلسفهگرایی بیش از تاریخدانی یا بیش از زباندانی در
فهم دینداران از دین اثر میگذارد؟ نه. اما از آنجا که عالمان نیز به هیجان
نیاز دارند، گاهی زندگی در حاشیههای پرهیاهو را دوستتر میدارند.
آری؛
اصل نزاع میان دیندار فلسفهگرا با دیندار فلسفهستیز، ممکن است منشأ
معرفتی داشته باشد، اما دامنههای گستردۀ آن که اکنون شور و هیجانی
وصفناپذیر در برخی عالمان افکنده است، خاستگاههای هیجانی نیز دارد.
دانشوری را تصور کنید که همۀ زندگی او با کتاب و در کلاس گذشته است. انبوهی
از هیجانهای فروخفته در درون او منتظرند تا روزنهای باز شود. و چه
روزنهای بازتر از دفاع سلحشورانه از مرزهای دین در برابر فلسفههای
بیگانه؟!
نیستوش باشد خیال اندر روان
تو جهانی بر خیالی بین روان
بر خیالی صلحشان و جنگشان
وز خیالی فخرشان و ننگشان
آن خیالاتی که دام اولیاست
عکس مهرویان بستان خداست
سالها
پیش در یادداشتی نوشته بودم که دشمن خرافات، دانش و آگاهی نیست. آنچه
خرافات را از پای درمیآورد، موسیقی و سینما و مسابقات ورزشی و مانند آنها
است؛ زیرا خرافات، بیشتر محصول غریزۀ هیجانطلبی انسان عامی است و پادزهر
آن نیز موسیقی و سینما و مسابقات ورزشی است، نه مباحثات علمی.