در رهگذار باد

این تابستان کسالت بار .‌‌..

با اینکه خیلی سرمایی هستم اما از تابستان متنفرم و این روزهای گرم کشدار، بسیار برایم طاقت فرساست. گرمی هوا یک جور خاصی آزارم می دهد، نمی توانم درست بیانش کنم انگار انگیزه زندگی کردن را از من می گیرد و مرا به مرز کسالت روح می رساند. شاید علتش این باشد که درهر موقعیت بدی، اعم از بحران های روحی و بیماری های جسمی و تنش ها، و کلا در مواجهه با مشکلات، تنها چیزی که آرامم می کند، پیاده‌روی در هوای آزاد است و تابستان این امکان را از من می گیرد . 

تابستان که می شود روزشماری و بلکه لحظه شماری می کنم تا پاییز فرا رسد و  در پس زمینه ذهنم عطر و بوی پاییز و اعتدال هوای پاییزی، به شکل یک روزنه امید، زنده ام نگه می‌دارد ...

خیال شیرین یک پیاده‌روی پاییزی، با چشم اندازی از درختان پوشیده از برگ های زرد و سرخ و نارنجی، غوغایی در دلم برپا می کند؛ قدم زدن زیر این فواره آتشین رنگ ها، با موسیقی دلنواز خش خش برگها، چه حالی دارد ...

نظرات 2 + ارسال نظر
امیر چهارشنبه 25 مهر 1403 ساعت 02:13

نگاهم به شکلک های ذیل این کادر ست
گویا آمده اند تا شاید بیان مان را
در ابراز تمایلات و احساسات آسان کنند..
مانده ام
در دنیایی که کلام در انتقال مفاهیم الکن و
زبان ، سرچشمه ی سوء تفاهم ست..
اینان دیگر به شوخی می مانند.
اما چه می شود کرد برای
دستی که خالی
و دلی که پُرَست..
تابستان گذشت
تو گویی عمر..
امیدوارم دلتان به پاییز خوش باشد
هرچند "مهر"ست که می رود..

پاییز آمد اما دلم خوش نیست ...
فقط لحظاتی که پیاده‌روی می کنم فارغ می شم از بار طاقت فرسای این زندگی ...

حس دردناکی رو تجربه می‌کنم ؛ حس می کنم دنیا تنگ شده، آنقدر تنگ که من دیگه در اون نمی گنجم؛ انگار از حجم دنیا سر می رم ؛ از حجم دنیا سر می‌رم و معلق می‌شم در خلأ هولناکی که ابتدا و انتهاش پیدا نیست ...

Harold Willis دوشنبه 5 شهریور 1403 ساعت 01:30 http://Bluemahya.blogsky.com

تابستون غمگینیه، نمیدونم چرا.
---
https://www.tarafdari.com/node/1924276

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد