صورتی زشت داشت، دندان هایی نامتناسب با گونه هایش ،موهای کم پشت و پوستی تیره ...
روز اولی که به مدرسه ما آمد ، هیچکس حاضر نبود کنار او بنشیند .نقطه مقابل او دختر زیبارو و پولداری بود که مورد توجه همه قرار داشت .او در همان روز اول مقابل تازه وارد ایستاد و گفت :می دونی تو زشت ترین دختر این کلاسی ؟!
اما بر عکس من ، تو بسیار زیبا و جذاب هستی !
او
با همین یک جمله نشان داد که فردی است که می توان به او اعتماد کرد و لذا
کار به جایی رسید که برای اردوی آخر هفته همه می خواستند با او هم گروه
باشند .او برای هر کسی نام مناسبی انتخاب کرده بود . به یکی می گفت چشم
عسلی و به یکی ابرو کمانی و ... .
به یکی از دبیران ، لقب خوش اخلاق ترین معلم دنیا و به مستخدم مدرسه هم محبوب ترین یاور دانش آموزان را داده بود .
ویژگی برجسته او در تعریف و
تمجید هایش از دیگران بود و دقیقاً به
جنبه های مثبت فرد اشاره می کرد مثلاً به من می گفت بزرگترین نویسنده دنیا و
به خواهرم می گفت بهترین آشپز دنیا ! و حق هم داشت چون آشپزی خواهرم حرف
نداشت و من از این تعجب کرده بودم که او درهفته اول چگونه این را فهمیده
بود.
سالها بعد وقتی او به عنوان شهردار شهر کوچک ما انتخاب
شده بود به دیدنش رفتم و بدون توجه به صورت ظاهری اش احساس کردم شدیداً به
او علاقه مندم .پنج سال پیش وقتی برای خواستگاری اش رفتم ، دلیل علاقه ام
را جذابیت سحر آمیزش مطرح کردم و او با همان سادگی و وقار همیشگی اش گفت:
برای دیدن جذابیت یک چیز ، باید قبل از آن جذاب بود !
در حال حاضر من از او یک دختر سه ساله دارم . دخترم بسیار زیباست و همه از زیبایی صورتش در حیرتند.روزی مادرم از همسرم سؤال کرد که راز زیبایی دخترمان در چیست ؟همسرم جواب داد :من زیبایی چهره دخترم را مدیون خانواده پدری اش هستم و مادرم روز بعد نیمی از دارایی خانواده را به ما بخشید!
شاد بودن، تنها انتقامی است که میتوان از زندگی گرفت ...
ارنست چه گوارا