در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

شگفتی و دیگر هیچ ...

من شگفتم؛ تو شگفتی؛ او شگفت است، و همه در نوع خود بی‌نظیر. خداوند جز شگفتی نیافریده است. جهان، انبان شگفتی‌هاست. برآمدن اندام گلی نازک از میان سنگ و گل و خاک، کم از تبدیل عصا به اژدها نیست. لقمه در دهان، اندکی بعد، خون است و هوش است و احساس و حافظه. معجزه است گیاه لاغری که زمین را می‌شکافد و می‌شکوفد، والبته موسی نیز به تقلید ازآن  گیاه ضعیف، یک بار نیل را شکافت. معجزه است خواب کودک در بستر آهنگ لالایی مادر، و البته عیسی نیز یک بار همین گفت و زندگی را در مرده‌ای بیدار کرد. معجزه است طعم گلابی، رنگ نسترن، وقت‌شناسی خورشید و دایگی ماه. به‌آسانی، ماه را به دو نیم کرد آن که به‌سختی دو نیمه انسان را به دیدار هم خواند. شگفت‌اند مردمی که به سیرک می‌روند تا شربت تعجب بنوشند، اما سختی زمین و نرمی هوا مدهوششان نمی‌کند. چه رازی است در اشتیاق ما به انحنای دلفریب اندام یک زن، و سردی ما از ادراک گرمای دست یک دوست محتاج؟ راستی چرا « کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد؟»  چرا « هیچ کس زاغچه‌ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت؟»

 فلسفه می‌بافیم، عرفان می‌لافیم، سیاست می‌بازیم؛ اما عرق پیشانی نانوای پیر محل، به وجدمان نمی‌آورد. کدام دروغ است؟ این یا آن؟

جهان پر از صداست؛ پر از تصویرها و جلوه‌های ویژه.

پرده وسواس بیرون کن ز گوش

تا به گوشَت آید از گردون خروش

شاعران، یک عمر سخن از یک تار زلف یار گفتند و هنوز مضمون‌های بسیاری بکر مانده است. سینماگران دوربین‌های کوچک و بزرگ خود را به‌دست گرفتند و به هر جا سرکشیدند؛ اما هنوز یک فِرم از زندگی کرم باغچه خود را به مرحله تدوین نرسانده‌اند. چه می‌کنیم در این دریای ناپیداکرانه؟ هر دری که می‌گشاییم رهی به حیرت دارد و دین که گمان می‌کردیم رسول آسمان است تا پنجره‌های معنا را یک‌یک به روی‌مان بگشاید، جز حیرانی نیفزود.

گه چنین بنماید گه ضد این

جز که حیرانی نباشد کار دین

صادق بود مرد گیاه‌خواری که بوفش را کور کرد و در بست و میان گازهای مسموم نشست. نبود؟ روح مجرد، بیگانه است و برتراند راسل دیر به فکر نوشتن اخلاق و ازدواج افتاد. حکایت ماست و دروغ‌های ما به فرزندانمان، شتر مولوی:

به سر مناره اشتر رود و فغان برآرد

که نهان شدستم اینجا مکنیدم آشکارا

دروغ‌اند همه، جز لحظه‌هایی که چشم به هیبت بی‌قواره تلفن دوخته‌ای تا شاید صدایی از آن بشنوی. شاید کسی، نرم و نازک، حالت را بپرسد و گوشه‌ای از دلتنگی‌های خود را در گوش تو عشوه کند. آه که چقدر دوست می‌دارمت صدای غمگین. غم مخور إنهم یَرونَهُ بعیدا و إنا نراه قریبا ...


رضا بابائی ( دیروز از میان ما پر کشید تا دلتنگی هایش را در گوش آسمان زمزمه کند)

 

اجبارهایت را اهلی کن!


هر چیز را که انتخاب کنی، حتی اگر مرگ باشد به امری باشکوه بدل می شود. انتخاب را که از آدم بگیرند، خوشبختی دیگر معنایی ندارد. حتی بهشت اجباری هم جهنم است. تحمّل هر چیزِ تحمیلی دردناک است حتی اگر نامش عشق باشد.  اگر  روزی در محاصره اجبارهایت هیچ چاره ای نداشتی و هیچ گریزگاهی نبود، باید بلند شوی و فریاد برآوری و بگویی : این جهنم من است ، جهنم دوست داشتنی خودم، جهنمی که انتخابش کردم، جهنمی که اختیارش کردم، من برای رسیدن به این جهنم رنج بسیار بردم، من جهنمم را دوست دارم...!

من بارها چنین کرده ام و دیده ام که حتی جهنم اجباری، درها و پنجره هایی دارد در نهان  که وقتی بر آن رنگ انتخاب می زنی گشوده می شود.

من بر هر اجباری، دستی از سر اختیار می کشم ، اجبارها که انتخاب بشوند، زورشان کم می شود، قدرتشان را از دست می دهند، توان عذاب و شکنجه از آنها ستانده می شود.

همان اجبارهای وحشی  که شب و روزت را  به کابوس کشیده اند، پس از انتخاب، سر به زیر می شوند، دست از سرکشی می کشند، رام و اهلی می شوند...

این به معنای تسلیم و انفعال نیست؛ بلکه نوعی دیگرگون ساختن است؛ بیرون آمدن از زندان تصلب است، صاحب بیچارگی شدن خودش نوعی قدرت است، زمام اجبار را در دست گرفتن، صاحب اختیار شدن است.

مزرعه ای دارم با  گله گله  اجبار  که در آن می چرند،  پیش از آن اجبارهایم گرگ هایی بودند، درنده؛ اکنون اما گوسفندانی رامند.

من سرخوشم چون چوپان اجبارهای اهلی بسیارم...

 

#عرفان_نظرآهاری

حقیقت مسیراست یا مقصد؟1


حقیقت مقصد نیست، مسیراست. در مقابل ما نیست، در بین ما جاری است.

ما در حقیقت غوطه‌وریم؛  همانگونه که کودکان در آبی عمیق شنا می‌کنند، به زیر آب می‌روند، از نظر ناپدید می‌شوند و دوباره با جلبکی در دست و معمائی بر لب باز می‌گردند ...

به سوی حقیقت برویم، همانگونه که کودک به سوی بازی می‌رود: بازنده، برنده. برنده، بازنده. و همواره آمادۀ سخن گفتن است و پیوسته آماده‌ی بازی کردن ...


رفیق اعلی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌/ ‌‌‌کریستین بوبن‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

هیچ درختی پیام تبریک برای کسی نمی فرستد!

بهار اتفاقی نیست که در تقویم ها بیفتد و روی کاغذ.

بهار ماجرایی نیست که در گوشی های موبایل رخ دهد  و با پیام هایی نوروزی که هزاران بار دست به دست می گردد. بهار اتفاقی ست که در دل می افتد و در جان و در رفتار و در زندگی.

هیچ درختی پیام تبریک برای کسی نمی فرستد.

درخت اما می شکفد، جوانه می زند، شکوفه می کند، سبز می شود... و ما باخبر می شویم که بهار است و ما می فهمیم که این چنین بودن مبارک است.

 

درختی که از شاخه ها و شانه هایش برف و یخ و قندیل های زمستانی آویزان است ، اگر هزاران تقویم بهارانه نیز بر خود بیاویزد ، کیست که باور کند؟ چنین درختی غمنامه ای طنز آلود است.


عرفان_نظرآهاری

رسم زیستن گل

من می‌دانم که
تنها رسم درست زیستن
شیوۀ زندگی کردن
گُل است
گل زندگی می‌کند بدون اینکه بپرسد چرا؟!
اگر هزاران سال از خود زندگی بپرسی: چرا زنده هستی؟
تنها پاسخی که خواهی شنید، این است که : زندگی می‌کنم تا زندگی کرده باشم!
چرا؟!
چون زندگی از ذات خویش برمی آید
و بربنیان خویش استوار است
بنابراین،
دلیلی برای زندگی، وجود  ندارد؛
زندگی برای زندگی، زندگی می‌کند!


مایستر اکهارت


انتقاد از ستاد مبارزه با کرونا / پیشنهاد به ستاد مبارزه با کرونا


با توجه به شیوع فزاینده کرونا در کشور، عملکرد ستاد مبارزه با کرونا، از چند جهت قابل نقد است:

1- سطحی جلوه دادن بیماری و القای خطرناک نبودن آن

بزرگترین نقدی که به ستاد مبارزه با کرونا و مسئولین ذیربط وارد است سطحی جلوه دادن بیماری و القای خطرناک نبودن آن است که با بیان جملاتی مانند:

مردم نباید نگران باشند؛ چرا که ویروس کرونا خیلی خطرناک نیست؛

فقط افراد مسن و کسانی که بیماری‌های زمینه‌ای دارند، باید مراقب باشند؛

کشتار این ویروس خیلی کمتر از آنفولانزای  فصلی است ؛

 و نیز با اعلام آمار نسبتا بالایی از بیماران بهبود یافته و ترخیص شده، مردم را به سمت بی خیالی و بی اعتنایی سوق داده اند طوری که اغلب مردم با استناد به این گفته ها، سیر عادی امور را ادامه داده و بسیاری از هموطنان در حال خرید شب عید و تمهید مقدمات لازم برای سفرهای نوروزی هستند!

این در حالی است که اولا مطابق یافته های جدید که در سطح جهان منتشر شده،  ویروس کرونا خطرناک و کشنده است؛  ثانیا معلوم  نیست بیمارانی که به ظاهر علائم بهبودی دارند واقعا بهبود یافته اند یا نه؟

همه ما از طریق رسانه های خارجی و نیز داخلی (به عنوان نمونه خبرگزاری جمهوری اسلامی/ 8 اسفند) از موضوع ابتلای مجدد یک زن ژاپنی به ویروس کرونا پس از بهبود، با خبر شده ایم به این مضمون که در استان اوساکا واقع در غرب ژاپن، نتیجه آزمایش کرونای زنی در سن ۴۰ سالگی که به دلیل ابتلا به این ویروس تحت درمان قرار گرفته و  از بیمارستان مرخص شده بود مجدداً مثبت اعلام شده است!

او در اول فوریه از یک موسسه پزشکی محلی مرخص ، اما در ۱۹ فوریه با احساس درد در ناحیه گلو و قفسه سینه ، مورد آزمایش کرونا قرار گرفت و نتیجه مثبت شد!

پس چرا با قطعیت از بهبود بیماران کرونایی حرف می زنیم در حالیکه از این امر مطمئن نیستیم و اساسا با وجود جدید بودن این بیماری، و بی تجربگی دنیا در مواجهه با این بیماری، قطعیتی در مورد هیچیک از ابعاد آن وجود ندارد؟ چرا به جای هشدار جدی به مردم ، با امید واهی و القای بی اهمیت بودن و درمان پذیر بودن این بیماری، مردم را به سمت مرگ سوق می دهیم؟ 

گفته می شود این سخنان برای حفظ روحیه مردم است سوال این است که آیا حفظ روحیه مردم و الکی خوش بودن آنها مهم تر است یا حفظ حیات و سلامتی شان؟ 
بهتر است تا دیر نشده ،مسئولین محترم ستاد مبارزه با کرونا به هشدارهای جدی و مقررات سختگیرانه در مورد ترددهای درون شهری و برون شهری و اعلام شرایط اضطراری در کشور بپردازند و گرنه در ایام نوروز با بحران و فاجعه مواجه خواهیم شد.

2- صرف هشدار به مردم که در خانه بمانند و به تعطیلات نروند و دید و بازدید نکنند برای قطع زنجیره ابتلا و جلوگیری از ایجاد زنجیره های جدید ابتلا ،کارساز نیست، تجربه نشان داده که این برخورد شعاری اثری ندارد.
به عنوان یک راهکار عملی پیشنهاد می شود به جای تعطیلات نوروز، عید فطر آینده (که حدودا دو ماه دیگر است) را به همان اندازه ایام نوروز تعطیل کنند ، و این موضوع را از هم اکنون اعلام نمایند تا مردم با جایگزینی تعطیلات، دید و بازدیدهای مرسوم خود را در عید فطر انجام دهند.

3-  به جای اختصاص چندین شماره تلفن برای پاسخگویی به مردم در مورد ویروس کرونا و استفاده از ظرفیت بخش عظیمی از کادر پزشکی و بهداشتی به این منظور و هدر رفتن وقت آنها، بهتر است سایتی خاص با نظارت تعداد محدودی پزشک برای پاسخگوئی به مردم طراحی شود؛ این کار باعث بهره وری در زمان و نیرو می گردد چرا که به علت تیپیک بودن سوالات، فرد با دیدن پاسخی که در سایت به دیگران داده شده، جواب سوال خود را می یابد و به این ترتیب از پرسش های تکراری و صرف وقت  هر دو طرف (مردم و مسئولین ) جلوگیری می شود.

امید است که با تدبیر و مدیریت صحیح، این بحران را پشت سر بگذاریم.


دوستان و خوانندگان وبلاگ  لطفا این پست را باز نشر دهند تا به گوش مسئولان برسد.

کار‌های خانه، مغز را جوان نگه می‌دارد!

نتیجه‌ی یک تحقیق نشان می دهدکه کار‌های خانه، مغز را جوان نگه می‌دارد!
بعد از عواملی مانند جنسیت، مصرف دخانیات و سن، این تیم دریافت که به ازای هر یک ساعت فعالیت فیزیکی سبک در طی روز، حجم مغز فرد، بیست و دو دهم درصد افزایش می‌یابد که معادل این است که پیری مغز بیش از یک سال به تعویق بیفتد. بر اساس یافته‌های دیگر این پژوهش، افرادی که حداقل ده هزار قدم در روز بر می‌دارند، حجم مغزشان نسبت به آن‌هایی که، به طور متوسط کمتر از پنج هزار قدم در روز بر می‌دارند، سی و پنج دهم درصد بزرگتر است. این مقدار معادل ۱/۷۵ سال به تعویق انداختن پیری مغز است.
 پژوهشگران می‌گویند، حتی سبک‌ترین کار‌های خانه می‌تواند به جوان ماندن مغز کمک کند. این نتایج شاهد دیگری است بر این ادعای علمی که ورزش کردن، حتی بسیار کم، فعالیت‌های مغز را بهبود می‌بخشد.
به گزارش فرادید به نقل از گاردین؛ این پژوهش توصیه‌ی پزشکان انگلیسی و آمریکایی را که می‌گویند حتی کمترین میزان فعالیت فیزیکی و ورزش--یک یا دو دقیقه و هر زمان که مقدور بود--برای سلامتی مفید است، تایید می‌کند و ضمناً در نقطه‌ی مقابل دیدگاهی قرار دارد که می‌گوید، برای برخورداری از مزیت‌های ورزش حتما می‌بایست تا آستانه‌ی مشخصی ورزش کرد.
نیکول اسپارتارنو، نویسنده‌ی اول این مطالعه از دانشگاه بوستون، می‌گوید: «مطالعات ما مزیت فعالیت‌های فیزیکی سخت یا متوسط را نفی نمی‌کند. این مطالعه فقط شاهد دیگری است برای آن بخش از علم که می‌گوید سبک‌ترین فعالیت‌های فیزیکی هم می‌تواند برای فرد، به خصوص برای عملکرد مغز او، مفید باشد.» او می‌افزاید، منظور از فعالیت سبک یک پیاده روی بسیار آهسته یا انجام کار‌های خانه است.
این پژوهش توسط تیمی از محققان بین المللی انجام و در مجله‌ی Jama Network Open منتشر شده است. پژوهشگران برای دست یافتن به نتایج فوق، به مدت حداقل سه روز داده‌های مربوط به ۲۳۵۴ شرکت کننده در سنین میان سالی را  در آمریکا  گردآوری کردند و سپس میزان فعالیت‌های بدنی هر فرد را با آزمایش اسکن مغز او مطابقت دادند. محققان می‌خواستند ببینند چه رابطه‌ای بین حجم مغز افراد و فعالیت‌های فیزیکی روزانه آن‌ها وجود دارد. حجم مغز افراد وابسته به سن است و مغز هر فرد، بعد از سن ۶۰ سالگی، به ازای هر یک سال در حدود دو دهم درصد کاهش پیدا می‌کند. کاهش حجم مغز می‌تواند به بیماری آلزایمر کمک کند.

مجله زندگی

ویروس کرونا؛ از روز اول تا هفدهم چه اتفاقی در بدن رخ می‌دهد؟

کرونا با تب شروع می‌شود. این رایج‌ترین نشانه در میانِ بیمارانی است که ویروسِ کرونایِ جدید را گرفته‌اند.
مطالعه جدیدی که بروی ۱۴۰ بیمار در بیمارستانِ دانشگاهِ ووهان انجام شده، نشان می‌دهد نشانه‌های بیماری از یک الگوی خاص پیروی می‌کند. در این مطالعه، نزدیک به ۹۹‌درصد از بیماران تب بالا و بیش از نیمی از آن‌ها سرفه‌های خشک و خستگیِ مفرط داشتند و تقریباً یک-سوم  آنها علاوه بر این نشانه‌ها، دردِ ماهیچه‌ای و تنگی‌ِ نفس نیز داشتند.
این تحقیق که توسطِ مرکزِ کنترلِ بیماری‌های چین انجام شده است نشان می‌دهد نزدیک به ۸۰‌درصد از مواردِ ابتلا به ویروسِ کرونای جدید خفیف است. نزدیک به ۱۵‌درصد شکل‌های شدیدتر آن را می‌گیرند و در این میان ۵‌درصد در سطحِ مرگباری بیمار می‌شوند.

الگوی پیشرفتِ بیماریِ کووید-۱۹ به شکل زیر است:

  • روز اول: بیماران تب می‌کنند. آن‌ها همچنین ممکن است خستگیِ مفرط، درد ماهیچه‌ای یا سرفه‌های خشک داشته باشند. تعداد بسیار اندکی ممکن است یک یا دو روز پیش از بروزِ بیماری دچار اسهال و احساسِ حالت تهوع نیز شده باشند.
  • روز پنجم: بیماران دچار تنگی نفس می‌شوند – به خصوص افرادِ مسن یا آن‌هایی که سابقۀ بیماری‌های تنفسی دارند.
  • روز هفتم:افراد معمولاً در روز هفتم به بیمارستان مراجعه می‌کنند.
  • روز هشتم: در این زمان، بیمارانی که بیماری‌شان در شکل شدید است (آن ۱۵‌درصدی که پیش از این گفته شد) دچارِ سندرومِ حاد تنفسی می‌شوند- یک نوع بیماری که با تشکیل مایعات در ریه ایجاد می‌شود. سندروم حاد تنفسی معمولاً کشنده است.
  • روز دهم: اگر در این روز شدتِ بیماری افزایش یابد، بیمار باید به آی. سی. یو منتقل شود. این‌ها بیمارانی هستند که در مقایسه با مواردِ خفیف‌تر، دردِ شکمی بیشتری دارند و اشتهای خود را هم از دست می‌دهند. فقط تعداد کمی از آن‌ها می‌میرند: نرخِ مرگ‌و‌میر اکنون در حدودِ ۲‌درصد است.
  • روز هفدهم: به‌طور معمول، افرادی که بهبود می‌یابند، دو تا دو هفته و نیم بعد از تشخیص بیماری از بیمارستان مرخص می‌شوند.

باید یادآوری کرد که نخستین نشانه‌های بیماری ممکن است بلافاصله بعد از آلودگی در افراد ظاهر نشود. لارِن آنسِل مِیِر، یک اپیدِمیولوژیست از دانشگاهِ تگزاس، می‌گوید، ممکن است ۵ روز یا بیشتر از آلودگیِ یک فرد با ویروس گذشته باشد، اما او هیچ علامتی را نشان ندهد.
نخستین نشانه‌های بیماری بسیار شبیه ذات‌الریه است. اما پاراس لَخانی، رادیولوژیست در دانشگاهِ توماس جفرسون، می‌گوید بیماریِ کوید-۱۹ به شکلی کاملاً متفاوت با ذات‌الریه در بدن پیشرفت می‌کند. او می‌گوید: «ذات‌الریه معمولاً به سرعت در بدن پیشرفت نمی‌کند؛ این بیماری با آنتی‌بیوتیک درمان می‌شود و وضعیتِ بیماران بعد از آنکه شروع به دریافتِ دارو می‌کنند به سرعت باثبات می‌شود و روند بهبودی به سرعت آغاز می‌شود.»
«اما در موردِ بیمارانی که ویروسِ کرونا گرفته‌اند، اینطور نیست؛ به این معنی که حتی بعد از شروع درمان و دریافتِ دارو ممکن است وضعیت بیمار رو به وخامت برود. یک مورد نشان می‌دهد یک زنِ ۳۳ ساله ۳ روز بعد از بستری در بیمارستان و دریافتِ دارو حالش وخیم‌تر از بدوِ ورود به بیمارستان شده است.»
ویروسِ جدیدِ کرونا  از شهرِ ووهان، یکی از پرجمعیت‌ترین شهر‌ها در مرکزِ چین، شیوع پیدا کرد و بیشترین تعدادِ بیماران هنوز در سرزمینِ اصلیِ چین هستند.

منبع: News.Yahoo.Com
ترجمه: سایت فرادید

تشنه واقعی کیست؟!

می گویند در یک مهمانی ، صاحبخانه فراموش کرده بود آب بر سر سفره بگذارد ، مدتی گذشت و مهمانها یکی یکی تشنه شدند ، اما تنها به گفتن اینکه "تشنه شدیم" و "آب کجاست؟" اکتفا می کردند ، میزبان که مرد زیرکی بود ، در دلش گفت اینها در واقع هیچ کدام تشنه نیستند .


ناگهان یکی از مهمانها از جای خود برخاست و در حالی که اطراف را به جستجوی آب نگاه می کرد گفت : " پس این آب کجاست؟"
میزبان با دیدن تلاش مهمانش ، رو به سایر میهمانها کرد و گفت :" هیچ کدام از شما در واقع تشنه نیستید ، تشنه ی واقعی کسی است که به طلب آب از جای خود بر می خیزد و به دنبال آن همه جا را جستجو می کند.


قدم اول تحول نیز "تشنه بودن" است ، باید بخواهیم و سپس از جایی که هستیم برخیزیم و حرکت کنیم ...

کلاسهای موفقیت استاد شاهین فرهنگ


اعتبار خرواری چند!

ـ آقای کارگردان، فیلمی را که ظرفیت و کشش آن بیش از ۴۵ دقیقه نیست، در ۱۰ قسمت ۶۰ دقیقه‌ای می‌سازد و به صداوسیما می‌فروشد. در این فیلم، گفت‌وگوها یا صحنه‌هایی طولانی را می‌بینید که هیچ دلیلی جز هنر کش دادن، پای آنها را به فیلم باز نکرده است. چرا او به اعتبار حرفه‌ای‌اش نمی‌اندیشد؟ چون سفارش‌پذیری، او را از هر گونه اعتباری بی‌نیاز می‌کند.
ـ روحانی مسجد، حدیثی را برای مردم می‌خواند که ۵ دقیقه برای اطمینان از سند آن، وقت نگذاشته است. چرا؟ چون اعتبار علمی در ذهن او و مخاطبانش جایگاهی ندارد. 
ـ کارخانۀ تولید لوازم خانگی، بی‌کیفیت‌ترین کالاها را روانۀ بازار می‌کند و هیچ غم اعتبار به دل راه نمی‌دهد.  
ـ آقای سیاست‌مدار، پیش از انتخابات، وعده‌ها و شعارهای آسما‌‌ن‌خراش می‌دهد، و پس از انتخاب به ریش همۀ ما می‌خندد. چرا؟ چون او به اعتبار سیاسی‌اش در جامعه اهمیتی نمی‌دهد و می‌داند که آینده‌اش در گرو خوش‌خدمتی است، نه کارنامه‌اش. 
ـ سیاست‌مداری دیگر، در یک ساعت سخنرانی، صد گونه مغلطه و شعبده می‌کند و خودش هم می‌داند که شنوندۀ باهوش، حرف‌های او را باور نمی‌کند؛ اما بیمی به دل راه نمی‌دهد؛ چون نیازی به اعتبار در نزد نخبگان ندارد. 
ـ استاد دانشگاه، بدون کمترین صلاحیت علمی، دشوارترین درس‌های مربوط با نامربوط به رشتۀ دانشگاهی‌اش را می‌پذیرد و نیرو و وقت نسلی از دانشجویان را تباه می‌کند. آیا برای او مهم نیست که اعتبار علمی‌اش را از دست بدهد؟ نه.
ـ مجریان برنامه‌های صداوسیما، یک مشت جمله‌‌های کلیشه‌ای و تکراری و بسیار سطحی و مصنوعی را تحویل بینندۀ بیچاره می‌دهند و هیچ نمی‌اندیشند که ده برابر آنچه در جلو دوربین می‌گویند، باید مطالعه و تأمل کنند. چرا؟ چون آنان به اعتبار حرفه‌ای نیاز ندارند. لوس‌بازی و شیک‌پوشی و پشت‌هم‌اندازی و خوش‌تیپی، چه کم از اعتبار هنری دارد!
ـ مجلس هفتم با شعار «ژاپن اسلامی» افتتاح شد. اما در همان دوران ما به کرۀ شمالی نزدیک‌تر شدیم. آن مجلس به پایان رسید و رئیس آن اکنون بیست شغل مهم علمی و اجرایی دارد. اگر کارنامه در این مُلک اعتباری داشت، ایشان اکنون باید در خانۀ کذایی‌اش می‌نشست و خاطرات اسف‌بارش را می‌نوشت و در پی ناشری خوش‌حساب می‌گشت.
ـ نیازی نیست که مردم به کارنامۀ مسئولان نمره بدهند؛ مسئولان محترم، اعتبار و نمرۀ قبولی خود را از جایی دیگر می‌گیرند. 
ـ آقا یا خانم پزشک، ساعت هفت صبح به درمانگاهی دولتی می‌آید و تا هفت عصر، بیش از صد بیمار را ویزیت می‌کند. او می‌داند که استقبال از او وامدار ارزانی درمانگاه‌های دولتی و سخاوت بیمه است، نه محصول حوصله و وجدان کاری او. پس چرا به خود زحمت بدهد و بیمار را آدم به حساب آورد؟ 
ـ سیستم مدرک‌دهی در دانشگاه‌های ایران، شاهکار اعتبارسوزی است. اعتبار را می‌خواهند چه کنند! سردرهای بزرگ و ساختمان‌های چشم‌پرکن کافی است. 
‌ـ نظامی نطق سیاسی می‌کند؛ سیاسی گارد نظامی می‌گیرد؛ روحانی جامۀ محتسب می‌پوشد؛ پزشکان برج می‌سازند؛ مهندسان تجارت می‌کنند... کسی برای اعتبار صنفی‌اش تره خرد نمی‌کند. 
ـ اعتبار، اعتباری داشت آن روزها که سیاست، سنگ ترازوی ارزش‌ها و شایستگی‌ها نبود. 

در ایران، کسی محتاج اعتبار نیست. برای رسیدن به جایگاه‌ها و مناصب و مشاغل، راه‌هایی بسیار کوتاه‌‌تر و بی‌دردسر وجود دارد. راه‌های وسوسه‌انگیز میان‌بر، چنان مقصود را نزدیک می‌کنند که همۀ اعتبارها را از اعتبار می‌اندازند. اعتبار، رنج و زحمت دارد. باری چنین گران را چرا باید بر دوش کشید وقتی از آن آبی گرم نمی‌شود و آب در جایی دیگر غل‌غل می‌کند؟ عرق جبین و کدّ یمین، سهم سادگان و عقب‌ماندگان از قافلۀ ارتباطات و سیرک ریا و سرسپردگی است. وقتی رقابت بر سر همرنگی و زرنگ‌بازی است، اعتبار خرواری چند!

رضا بابائی