در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

شعر می بافم!


واژه هایی درهم

قطعه هایی از غم

درد و زخم و مرهم 

رنج و شادی با هم

شعر می بافم!


دشت ها و بیشه ها

فکرها،  اندیشه ها

 تیشه ها، ریشه ها !

ریشه های سست و محکم

شعر می بافم!


ترس و حزن و آرزو 

بغض پنهان در گلو

قهر و وصل و گفتگو

عشق و نفرت در هم

شعر می بافم!


سرخوشانه، شادمان

با نخ رنگین کمان

رشته های آذرخشی بی امان

آب و آتش با هم

شعر می بافم!


شاعری یعنی همین

تا ز شوری دلنشین

یا ز سوزی آتشین

سر بر آرد آهم

شعر می بافم!