در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

بهار گمشده


گلهای مصنوعی

به چالش کشیده اند

شقایق های تازۀ دشت را

و شکوفه های کاغذی

به غنچۀ گل سرخ فخر می فروشند

در بهاری گمشده ...

از زیباترین شعرهایی که خوانده ام

فکر را پر بدهید
و نترسید که از سقف عقیده برود بالاتر
فکر باید بپرد, برسد تا سر کوه تردید
و ببیند که میان افق باورها
کفر و ایمان چه به هم نزدیکند
فکر اگر پر بکشد
جای این توپ و تفنگ
این همه جنگ
سینه ها دشت محبت گردد
دستها مزرع گل های قشنگ
فکر اگر پر بکشد
هیچکس کافر و ننگ و نجس و مشرک نیست
همه پاکیم و رها ...


نیما یوشیج

تلاقی دو بهار

خوب که در احوال خودم دقت می کنم می بینم من عموما پدیده های عدمی را بیشتر از پدیده های وجودی (ثبوتی؟) دوست دارم! مثلاً تاریکی را بیشتر از روشنایی دوست دارم؛ سکوت را بیشتر از صدا؛ گرسنگی را بیشتر از سیری، تنهایی را بیشتر از جمع و بالاخره مرگ را بیشتر از زندگی !

علتش را دقیقا نمی دانم  فقط می دانم که در فضای خلأ و عدم، لذت بیشتری می برم؛ انگار سبکبار و شناور می شوم و حس پرواز به من دست می دهد... 

تصور کنید برق برود و همه لوازم برقی یکجا خاموش شوند و سر و صدایشان قطع شود-همان سر و صدا های ریز و درشتی که مدام پیرامون ما در جریان است  - وای که چه حال خوبی به آدم دست می دهد!

لحظات نزدیک به افطار را هرکس تجربه کرده باشد تا حدودی می تواند منظورم را درک کند؛

 من در این لحظات از نظر روحی پذیرای تمام امور معنوی هستم  و بقدری حالم خوب است که اگر مشکلی از نظر گوارشی  و سلامت بدن پیش نمی آمد ترجیح می دادم کل یک ماه را بدون افطار روزه بگیرم!!

از نظر من گرسنگی خیلی دوست داشتنی تر از سیری است !

 سعدی هم توصیه می کند:

اندرون از طعام خالی دار / تا در او نور معرفت بینی ...


حلول دو بهار بر همگان مبارک باد