در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

نه عصا و نه کشتی و نه نهنگ و نه قالیچه و نه انگشتر و نه ...

روزها آب و ماه‌ها آب و سال‌ها آب. قرن در قرن آب و هزاره‌ها آب.
هر جوی باریکی، دریا به دریا پیوسته و آب از سرم گذشته و آب از جانم و ز روحم.
و من عصایی ندارم که آب‌ها را بشکافم، من عصایی ندارم که از رود و جوی و نهر و سیل بگذرم، من عصایی ندارم تا ...

آب بر آب و از هر روزنه‌ای آبی می‌جوشد و از هر تنوری و از هر پنجره‌ای و من کشتی ندارم که بر آن سوار شوم، کشتی ندارم که از هر چیزی، جفتی برگیرم، کشتی ندارم تا ...

آب بر آب و من فروتر و من غرق، موج در موج و من هراس و من ظلمت، و نهنگی ندارم تا مرا ببلعد. نهنگی ندارم تا سرم را برجگرش بگذارد، من نهنگی ندارم ...

روزها باد و ماه‌ها باد و سال‌ها باد. باد در باد و می وزد. باد در باد و می‌پیچد. هر نسیمی تند بادی و هر تند بادی، توفان. من قالیچه‌ای ندارم که بر باد بیندازم. من قالیچه ای ندارم تا بگذرم و بگریزم، من قالیچه‌ای ندارم ...

روزها دیو و ماه‌ها دیو و سال‌ها دیو. قرن در قرن دیو و هزاره‌ها دیو. از هرغاری دیوی سر درمی آورد و درهر سوراخی دیوی آشیانه کرده است. دیوان می‌رقصند و دیوان می‌خوانند و دیوان می‌خندند. دیو در دیو و من انگشتری ندارم تا در دستم کنم و انگشتری ندارم تا پریان و دیوان را آرام و رام کنم، من انگشتری ندارم ...

سنگ‌ها بت وچوب‌ها بت وعشق‌ها بت و قلب‌ها بت، کوچک بت و بزرگ بت. من تبر ندارم که بت‌ها را بشکنم وتبر ندارم تا آن را برشانه بت بزرگ بگذارم من تبر ندارم ...

روزها آتش. تن بر تن می‌سوزد و دل بر دل و جان بر جان. تنم هیزم و روحم هیزم و قلبم هیزم و من گلستان ندارم تا آتشم را سرد و سلام کنم. من گلستان ندارم تا سبز باشم و جهان را گل ببارم من گلستان ندارم ...

جهان جذامی ، جهان مجنون، جهان کر و کور و کبود، جهان افلیج، جهان پیسی، جهان مرده و من دمی ندارم تا در جهان بدمم. دمی ندارم تا شفا دهم، تا درمان کنم، تا زنده، من دمی ندارم ...

نه عصا و نه کشتی و نه نهنگ و نه قالیچه و نه انگشتر و نه تبر و نه گلستان نه نَفَس. پس من چگونه جهان را تاب بیاورم . پس من چگونه ....

روزها عبور و ماه‌ها عبور و سال‌ها عبور، قرن در قرن عبور و هزاره‌ها عبور.

اما گفتند تنها آن کس که از آب می‌گذرد، عصا به دستش می‌دهند و تنها آن که در آتش می‌رود،
گلستان را می‌بیند و آنکه قعر اقیانوس را می‌جوید نهنگان را می‌یابد و آن که سوار باد می‌شود قالیچه را به دست می آورد و آنکه دیوان را رام می کند، انگشتر به دستش می کنند و آن که بت‌ها را می‌شکند، تبر خواهد یافت و آن که زنده می‌کند، صاحب نَفَس می‌شود ... .

پس عصا، ایمان بود و کشتی ایمان و نهنگ ایمان. قالیچه و انگشتر و تبر و گلستان ایمان. پس نَفَس ایمان بود.

عرفان نظرآهاری

مدعیان طب سنتی! ماشین حساب اختراع شده است لطفا چرتکه را دور بیندازید!

دکتر شوشتری مقدم مثال خوبی در مورد تمایز طب سنتی و مدرن می زند، او می گوید اگرکسی به توصیه های طب سنتی عمل  و طب مدرن را نفی  کند،مثل این است که در محاسباتش به جای ماشین حساب از چرتکه  استفاده کند و معتقد باشد که  چرتکه کارآمدتر از ماشین حساب است!  اکثر داروهای امروزی، شکل تکامل یافته  و کارآمدتر همان درمان های سنتی هستند همانطور که ماشین حساب شکل  تکامل یافته چرتکه است اماچرتکه کجا و ماشین حساب کجا؟!

بنظرم قیاس قابل تاملی است بویژه اگر مسئله مرگ و زندگی در میان باشد که در این مورد کندی و ناکارمدی و لاک پشتی عمل کردن واقعا  جبران ناپذیر است. این مقدمه را طرح کردم تا بگویم در بین آشنایان و  بستگان ما، کسانی که به توصیه های بهداشتی - پزشکی  از جمله زدن ماسک عمل کردند  هیچکس به کرونای شدید مبتلا نشد و آنهایی هم که به این بیماری مبتلا شدند فقط یک دوره سطحی کرونا ( در حد یک سرماخوردگی دوسه روزه) را از سر گذراندند و برخی  اصلا  نفهمیدند که دچارکرونا شدند و آزمایشات بعدی نشان داد که قبلا مبتلا شده اند! اما دو نفر ازبستگان که به توصیه های طب سنتی عمل کردند متاسفانه به نوع شدید و حاد کرونا مبتلا شدند و هم اکنون روی تخت بیمارستان با مرگ دست و پنجه نرم می کنند ...

سخنم با برخی مدعیان طب سنتی این است که تا کی می خواهید بخاطر منافع مادی، با جان و زندگی مردم بازی کنید؟

تا کی می خواهیدبه جای ماشین حساب، با چرتکه،به حساب سلامتی مردم برسید؟!!

و سخنم با برخی مردم ساده لوح این است که تا کی می خواهید با تبعیت از این مدعیان دروغین، به خود صدمه بزنید و زمان را از دست بدهید و وقتی کار از کار گذشت راهی بیمارستان شوید؟!

کمی بیاندیشید؛ آیا مرگ سید محمد موسوی (مدعی درمان قطعی کرونا با طب سنتی) که اخیرا در اثر کرونا درگذشت، نباید ما را به خود بیاورد و از این دام و دانه برهاند؟!

وَلا تَقفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ 

از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن﴿ سوره اسراء/ آیه36)

معنای عبرت‌گیری از عاشورا


بر فرض که یادآوری تاریخ و وقایعی مانند عاشورا، برای این است که من به آن بنگرم و تکلیف امروزم را بدانم، کدام‌یک از دو شیوۀ زیر درست‌تر است و مصداق عبرت‌گیری است:
1- خودم را در هر نزاعی، در جایگاه امام حسین و یاران او بدانم و دیگران را به مثابۀ شمر و یزید؛
2- پیوسته خود را با یزید و ابن زیاد مقایسه کنم و بر خود نهیب بزنم که اگر تو هم مانند آنان باشی، عاقبتی شوم در دنیا و آخرت خواهی داشت؟
عبرت‌گیری از عاشورا، این است که من خودم را با شمر و یزید مقایسه کنم و بترسم از اینکه مبادا در جبهۀ آنان باشم؛ نه اینکه چون برای حسین عزاداری می‌کنم، خودم را ادامه و تکرار حسین بدانم و جبهۀ مقابلم را ارتش اشقیا! بر شیوۀ نخست، هر نامی می‌توان نهاد، جز عبرت‌گیری از عاشورا.
به قول سنایی بزرگ:
بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی
چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری!


رضا بابایی