در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

آیا واقعا عاشق هستید؟!

هنگامی که شما شخص عزیزی را که دوست داشتید از دست می‌دهید، برایش گریه می‌کنید. ولی آیا اشک‌های شما بخاطر خودتان نیست؟ آیا واقعاً بخاطر کسی است که مرده است؟ آیا تاکنون بخاطر دیگران گریه کرده‌اید؟ آیا هرگز برای پسرتان که در جبهه‌ی جنگ کشته شده گریه کرده‌اید؟ واقعاً گریه کرده‌اید؟ آیا آن اشک‌ها به‌دلیل دلسوزی و ترحم به «خودتان» و «پسر خودتان» است یا واقعاً بخاطر اینست که «یک انسان» کشته شده است؟ ...
وقتی که شما برای خود گریه می‌کنید، یعنی گریه می‌کنید که چرا تنها شده‌اید، گریه می‌کنید زیرا شما را ترک کرده‌اند و دیگر مقتدر نیستید، آیا می‌توان نام این را عشق گذاشت؟ آیا می‌توان شکایت از سرنوشت، محیط و زاری کردن مداوم را عشق نامید؟
...

شما می‌گوئید زنتان را دوست دارید، این علاقه درگیر لذت جنسی، لذت داشتن شخصی در خانه برای مراقبت از فرزندان و تهیه غذاست. شما متکی به او هستید، او اندام و عواطف خود را در اختیار شما گذاشته است و برای شما احساس امنیت، دلگرمی، تشویق، سلامتی و خوشبختی به ارمغان آورده است. حال فرض کنید او از شما روی برگرداند، یا خسته شود و با شخص دیگری رابطه پیدا کند، تمامیت تعادل عاطفی شما متزلزل و نابود می‌گردد ...
آنچه که شما در واقع می‌گویید اینست : «مادامی که تو متعلق به من هستی، دوستت دارم، اما به محض آنکه متعلق به من نباشی، از تو متنفر می‌شوم، مادامی که من بتوانم برای ارضاء نیازهای جنسی و تمایلات دیگرم به تو تکیه کنم، دوستت دارم، اما به محض اینکه خواسته‌های مرا برآورده نکنی، دیگر دوستت نخواهم داشت»...   انسان زمانی عاشق می‌شود که رها باشد، نه صرفاً رها از شخص مقابل، بلکه رها از خویشتن خویش.
این احساس تعلق نسبت به دیگری، به عبارت دیگر تغذیه‌ی روانی مداوم توسط دیگران و وابستگی به آنان، ناگزیر به اضطراب، ترس، حسادت و احساس گناه منجر می‌شود و تا زمانیکه ترس هست، عشق نیست.

 رهایی از دانستگی/ کریشنا مورتی

نظرات 1 + ارسال نظر
آزاد پنج‌شنبه 23 دی 1395 ساعت 23:08 http://singl.blogsky.com

اصلا قبول ندارم اینو مخصوصا این قسمتو:
او اندام و عواطف خود را در اختیار شما گذاشته است و برای شما احساس امنیت، دلگرمی، تشویق، سلامتی و خوشبختی به ارمغان آورده است. حال فرض کنید او از شما روی برگرداند، یا خسته شود و با شخص دیگری رابطه پیدا کند، تمامیت تعادل عاطفی شما متزلزل و نابود می‌گردد ...
خوب ما واسه کی خودمونو به زحمت میندازیم شب و روز خودمونواذیت میکنیم؟
اگه به عشق همسر و بچه ها نباشه چه نیازی به این همه تلاش هست؟؟
مگه فقط زن ها اندامشونو در اختیار مردها میزارن؟؟ مردا اندامشونو در اختیار زن ها نمیزارن؟
مگه فقط زن ها میتونند خسته بشن یا رابطه ی جدید برقزار کنن(خیانت کنن)؟؟
این یاداشتو هیچ جوره قبول ندارم چون فکر میکنم نویسنده اش فقط خودشو دیده و عاشق نبوده
ببخشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد