نمی دانم داستان آن
استاد را که هرروز صبح برای پیروانش وعظ میکرد شنیدهاید یا خیر. یک روز وقتی بر
منبر خطابه مینشیند، پرندهی کوچکی داخل میشود و روی لبۀ پنجره مینشیند و
شروع به خواندن میکند، استاد پرنده را آزاد میگذارد تا بخواند. پس از آن که مدتی
خواند، پرواز میکند و بیرون میرود. و استاد به حواریون خود میگوید : «خطابهی
امروز تمام شد.»
پرواز
عقاب/کریشنا مورتی
***
مارک تواین می گوید:
اگر به سگی غذا بدهی و اورا سیر کنی هرگز تورا گاز نمیگیرد،این تفاوت اصلی بین سگ و انسان است!