در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

شایعه و پِرِمرغ!

در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد. بعد از مدت کمی همه اطرافیان  از آن شایعات باخبر شدند و همسایه اش از این شایعه به شدت صدمه دید و دچار مشکلات زیادی شد. بعدها خودش فهمید که آن حرفها همه دروغ بوده و از کار خود پشیمان شد و سراغ مرد حکیمی رفت تا از او کمک بگیرد بلکه بتواند این کار خود را جبران کند.
مرد حکیم به او گفت: به بازار برو و یک مرغ بخر آن را بکش و پرهایش را در مسیر جاده ای نزدیک محل زندگی خود دانه به دانه پخش کن. او از این راه حل متعجب شد ولی این کار را کرد. فردای آن روز حکیم به او گفت حالا برو و آن پرها را برای من بیاور. او  رفت ولی 5 تا پر بیشتر پیدا نکرد.
مرد حکیم گفت پخش کردن آن پرها ساده بود ولی جمع کردن آنها ساده نیست، مثل آن شایعه هایی که ساختی و جبران کامل آن غیر ممکن است ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد