در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

درخت سرو و گل سرخ

 

یک درخت سرو و بوته گل سرخ

تازه و سبز با هم قد کشیدند

از جوانه زدن ، از باد

از آب و از هوا

صحبت می کردند.

سرو آنقدر قد کشید

تا توانست از چیزهای تازه صحبت کند

از عقاب ، از قله کوه ها

از آسمان .

گل سرخ گریه کرد

آنقدر بلند

که صدایش به گوش سرو برسد :

" فکر می کنی خیلی بزرگ شده ای

که دیگر نمی توانی با گلها صحبت کنی ؟"

سرو گفت :" نه دلیلش این نیست

فکر می کنم تو خیلی کوچک مانده ای ."

 


شل سیلور استاین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد