در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

انگار مرگ هدایتی در انتظار ماست!

به نظرم مهمترین بحران زندگی مدرن بی‌معنا شدن زندگی نیست، بی‌معنا شدن مرگ است. در نگاه غایت‌انگارانه‌ی جهان پیشامدرن، مرگ بخشی از فرآیند طبیعی زندگی بود: میوه بر شاخسار چندان پخته می‌شد که آرام‌آرام شاخه را سست می‌گرفت و از بند شاخسار رها می‌شد. مرگ معنا داشت، سفر از یک ساحت هستی به ساحتی دیگر بود. فرد از پری سنگینی می‌کرد و به سوی خاک می‌شتافت. اما در روزگار مدرن دشوار بتوان واقعه مرگ را معنا بخشید. مردن بیشتر به "سقط" شدن می‌ماند، واقعه‌ای بغایت تصادفی و عبث. ما به سوی عبث مرگ می‌شتابیم تا از عبث زندگی بگریزیم.
ابوحامد غزالی زندگی‌اش را چنان سرشار می‌یافت که به وقت مرگ آرام به سوی قبله چرخید و به آرامی مرد. اما صادق هدایت زندگی‌اش را چندان تهی می‌یافت که آرام شیر گاز را گشود و به آرامی مرد. ما شوق مرگ غزالی‌وار داریم، اما انگار مرگ هدایتی در انتظار ماست!


دکترآرش نراقی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد