زندگی برخی از ما شبیه ماشین حساب شده است. همیشه در حال حساب و کتاب. واقعا لذت نمیبریم از بس در اعداد غوطه ور هستیم.
آنهایی که دلار نخریدند یا پراید ۴۰ تومانی نخریدند، امروز چه حسی دارند و آنهایی که خریدند چه حسی. هرچه طمع بیشتر، کام تلختر.
این نگرانیها برای همه است. واقعا همه نگران آینده هستیم. فردایی که روشن نیست و ابرها اجازه نمیدهند آن را ببینم و به خاطر همین به آب و آتش میزنیم تا به کشتی مطمئنتر دل به این دریای طوفان زده و مه آلود بزنیم اما فراموش نکنیم در حال هم باید زندگی کنیم.
یادمان نرود تمام کشتیهای امن هم میتوانند غرق شوند. تایتانیک، امنترین کشتی زمان خود بود اما مغلوب کوه یخ شد.
خیلی از ما لذت زندگی کردن را فراموش کردهایم. ذهن مقتصد همیشه در حال حساب و کتاب است و این باعث میشود همه دنیا را با چشم حساب و کتاب ببیند. همه دنیای پول و سود نیست.
ما ایرانیها دیگر خیلی سود و ضرری شدهایم. چند خریدی؟ چند فروختی؟ کاش دیر می فروختی و ... حتی وقتی کسی کتاب هم میخرد از او اول قیمت را میپرسیم.
بیایید سبک زندگیمان را عوض کنیم. دیدید که در دنیای دلار و ریال چه خبر است. گاهی خندان به خاطر سود و گاهی گریان به خاطر ضرر.
بیایید به گذشته فکر کنیم که چگونه شاد بودیم در حالی که تلویزیونمان پارس سیاه و سفید بود و یا با اتوبوس واحد از این سو به آن سوی شهر میرفتیم.
یاد گذشته ها به خیر. مینی بوس، تلویزیون ضربه ای، برفکی، بوی مداد وکتاب، پیاده رویهای راه مدرسه، زنگ آهنی مدرسه، تخته سیاه با یه عالمه گچ رنگی. ممنون که گذشته رو یادآوری کردی.
یادش بخیر