می گویند در یک مهمانی ، صاحبخانه فراموش کرده بود آب بر سر سفره بگذارد ، مدتی گذشت و مهمانها یکی یکی تشنه شدند ، اما تنها به گفتن اینکه "تشنه شدیم" و "آب کجاست؟" اکتفا می کردند ، میزبان که مرد زیرکی بود ، در دلش گفت اینها در واقع هیچ کدام تشنه نیستند .
ناگهان یکی از مهمانها از جای خود برخاست و در حالی که اطراف را به جستجوی آب نگاه می کرد گفت : " پس این آب کجاست؟"
میزبان
با دیدن تلاش مهمانش ، رو به سایر میهمانها کرد و گفت :" هیچ کدام از شما
در واقع تشنه نیستید ، تشنه ی واقعی کسی است که به طلب آب از جای خود بر می
خیزد و به دنبال آن همه جا را جستجو می کند.