در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

اجبارهایت را اهلی کن!


هر چیز را که انتخاب کنی، حتی اگر مرگ باشد به امری باشکوه بدل می شود. انتخاب را که از آدم بگیرند، خوشبختی دیگر معنایی ندارد. حتی بهشت اجباری هم جهنم است. تحمّل هر چیزِ تحمیلی دردناک است حتی اگر نامش عشق باشد.  اگر  روزی در محاصره اجبارهایت هیچ چاره ای نداشتی و هیچ گریزگاهی نبود، باید بلند شوی و فریاد برآوری و بگویی : این جهنم من است ، جهنم دوست داشتنی خودم، جهنمی که انتخابش کردم، جهنمی که اختیارش کردم، من برای رسیدن به این جهنم رنج بسیار بردم، من جهنمم را دوست دارم...!

من بارها چنین کرده ام و دیده ام که حتی جهنم اجباری، درها و پنجره هایی دارد در نهان  که وقتی بر آن رنگ انتخاب می زنی گشوده می شود.

من بر هر اجباری، دستی از سر اختیار می کشم ، اجبارها که انتخاب بشوند، زورشان کم می شود، قدرتشان را از دست می دهند، توان عذاب و شکنجه از آنها ستانده می شود.

همان اجبارهای وحشی  که شب و روزت را  به کابوس کشیده اند، پس از انتخاب، سر به زیر می شوند، دست از سرکشی می کشند، رام و اهلی می شوند...

این به معنای تسلیم و انفعال نیست؛ بلکه نوعی دیگرگون ساختن است؛ بیرون آمدن از زندان تصلب است، صاحب بیچارگی شدن خودش نوعی قدرت است، زمام اجبار را در دست گرفتن، صاحب اختیار شدن است.

مزرعه ای دارم با  گله گله  اجبار  که در آن می چرند،  پیش از آن اجبارهایم گرگ هایی بودند، درنده؛ اکنون اما گوسفندانی رامند.

من سرخوشم چون چوپان اجبارهای اهلی بسیارم...

 

#عرفان_نظرآهاری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد