در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

از زیباترین شعرهایی که خوانده ام

گویند عارفان هنر و علم کیمیاست
وان مس که گشت همسر این کیمیا طلاست

فرخنده طائری که بدین بال و پر پرد
همدوش مرغ دولت و هم عرصهٔ هماست

سالک نخواسته است ز گمگشته رهبری
عاقل نکرده است ز دیوانه بازخواست

گر لاغری تو، جرم شبان تو نیست هیچ
زیرا که وقت خواب تو در موسم چراست!

جان را بلند دار که این است برتری
پستی نه از زمین و بلندی نه از سماست

آزاده کس نگفت ترا، تا که خاطرت
گاهی اسیر آز و گهی بستهٔ هواست

بیگانه دزد را بکمین می توان گرفت
نتوان رهید ز آفت دزدی که آشناست

بشناس فرق دوست ز دشمن بچشم عقل
مفتون مشو که در پس هر چهره چهره‌هاست

جمشید ساخت جام جهان‌بین از آن سبب
که آگه نبود زین که جهان جام خودنماست

زنگارهاست در دل آلودگان دهر
هر پاک جامه را نتوان گفت پارساست

زان گنج شایگان که بکنج قناعت است
مور ضعیف گر چو سلیمان شود رواست

سر، بی چراغ عقل گرفتار تیرگی است
تن بی وجود روح، پراکنده چون هباست

گر پند تلخ می دهمت، ترشرو مباش
تلخی بیاد آر که خاصیت دواست

چون روشنی رسد ز چراغی که مرده است؟
چون درد به شود ز طبیبی که مبتلاست؟

گندم نکاشتیم گه کشت، زان سبب
ما را بجای آرد در انبار، لوبیاست!

میجوی گرچه عزم تو ز اندیشه برتر است
میپوی گرچه راه تو در کام اژدهاست

در پیچ و تابهای ره عشق مقصدیست
در موجهای بحر سعادت سفینه‌هاست

با دانش است فخر، نه با ثروت و عقار
تنها هنر تفاوت انسان و چارپاست

زاشوبهای سیل و ز فریادهای موج
نندیشد ای فقیه هر آنکس که ناخداست

دیوانگی است قصهٔ تقدیر و بخت نیست
از بام سرنگون شدن و گفتن این قضاست!

آن سفله‌ای که مفتی و قاضی است نام او
تا پود و تار جامه‌اش از رشوه و رباست

جانرا هر آنکه معرفت آموخت مردم است
دل را هر آنکه نیک نگهداشت پادشاست

  

 پروین اعتصامی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد