در رهگذار باد
در رهگذار باد

در رهگذار باد

شلغم پخته مرغ بریان است!

هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان درهم نکشیده مگر وقتی که پایم عریان مانده بود و استطاعت پای پوشی نداشتم. به جامع کوفه در آمدم دلتنگ؛ یکی را دیدم که پای نداشت! شکر نعمت حق تعالی بجای آوردم و بر بی کفشی صبر کردم

 
مرغ بریان به چشم مردم سیر
کمتر از برگ تره بر خوان است
وان که را دستگاه و قوت نیست
شلغم پخته مرغ بریان است!

تنها کتابی که تاکنون دو بار آن را خوانده ام و اگر فرصتی دست دهد باز هم می خوانمش گلستان سعدی است !

حکایت های بسیار خواندنی  و شیرینی دارد.

 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد